( تحصیلات : دبیرستان ، 26 ساله )

با سلام و عرض ادب من جوانی 26ساله هستم ازنظر هیکلی قد کشیدم ولی رفتارم کردارم گفتارام همه بچه گانه است کلا بچه ام می خواستم بدانم چگونه کودک درونم را درمان کنم ایا ویدیوی وجود دارد تا به من آموزش دهد که چگونه خودمو درمان کنم تا هشت من را راهنمایی کنید ممنون


مشاور (طیبه قاسمی)

با عرض سلام و احترام به شما برادر گرامی؛
برادر عزیز،تحلیل‌گران رفتار متقابل می‌گویند: «هر کس در واقع سه نفر است.» منظور تحلیل‌گران رفتار متقابل، این است که مردم به سه شیوه می‌توانند عمل کنند، به شیوه والد، به شیوه بالغ و به شیوه کودک. این سه شیوه رفتار ساختار رفتاری فرد را تشکیل می‌دهند.والد: مجموعه‌ای از عقاید ضبط شده و پیشداوری‌هاست. کسی که در حالت والد بسر می‌برد مثل پدر و مادرش یا اطرافیانش مسائل را می‌بیند و مثل آنها احساس و رفتار می‌کند.بالغ: کامپیوتر انسان است و بر مبنای اطلاعاتی که در خود اندوخته است، عمل می‌کند و طبق برنامه منطقی خویش، محاسبات را انجام می‌دهد. بالغ، عاری از هیجان است و کاملا منطقی است.کودک: وقتی در این حالت هستیم نه تنها بچه گانه رفتار می‌کنیم بلکه واقعا بچه می‌شویم. در این حالت درست مثل بچه‌‌ها رفتار می‌کنیم و دنیا را مثل بچه‌ها می‌بینیم و به دنیا همچون کودکان واکنش نشان می‌دهیم. در حالت مذکور مثل بچه سه، پنج یا هشت ساله‌ای می‌شویم که فقط عضلات و استخوان‌هایش بزرگ شده‌اند. گرچه نمی‌توان گفت که یکی از جنبه‌های شخصیت مهم‌تر از دیگری است، چون هر سه حالت فوق لازم و ضروری هستند، اما کودک، آن بخش از شخصیت است که واپس زدن و خفه کردن آن نه تنها نشاط و شادابی را از فرد می‌گیرد بلکه فرد را در معرض انواع اختلالات جسمانی و روان پزشکی قرار می‌دهد. بنابراین شما باید به دنبال کنترل آن باشید و نه حذف کامل آن .اگر خانواده را به شکل یک زنجیره به هم پیوسته در نظر بگیریم، باید بپذیرید که هر یک از حلقه های این زنجیره متناسب با جایگاه خود، مسائل و مشکلات خاص خود را دارد که اگر حل نشود، سیستم خانواده را دچار مشکل می کند. مانند سیستم شخصیتی ما ، بنابراین برادر گرامی شما باید خودتان را در موقعیت هایی قرار دهید که خانواده تان وظایفی را به شما بسپارند که توان انجام دادنشان را داشته باشید. این فعالیت ها اگر با موفقیت شما به پایان برسد، دیدگاه خانواده تان را نسبت به شما تغییر خواهد داد. همچنین ایجاد یک تصویر ذهنی مثبت از خود و توانایی هایتان در رسیدن به این هدف، کمک بسیاری به شما خواهد کرد. سرزنش و خرده گیری های بی مورد از خود، سبب کاهش اعتماد به نفستان می شود بنابراین حتی اگر دیگران گفتند که شما رفتارهای بچگانه ای دارید، شما نباید به این باور برسید که اخلاق و رفتارتان بچگانه است و باید این برداشت از خود را اصلاح کنید. در پیامتان گفته اید که از شرایط فعلی تان بسیار رنج می برید.توجه داشته باشید که این رنج، نتیجه خود سرزنشی هایی است که مدام آن ها را تکرار می کنید. همچنین شما باید احساسات مثبت و منفی خود را بروز دهید تا دیگران متوجه احساسات شما بشوند.توجه به تفاوت های فردی خود با دیگران و این که قادر هستید توانمندی های مختلفی را بر اساس ویژگی های فردی خود کشف کنید و آن ها را به کار گیرید، به شما کمک می کند تا احساستان را از این که رفتارهایتان بچگانه است، برطرف کنید. همچنین دست از مقایسه خودتان با دیگران بردارید چراکه نتیجه ای برایتان نخواهد داشت. تاکید می کنم که تقویت اعتماد به نفس، کلید رفع بسیاری از مشکلات عاطفی و رفتاری است بنابراین پیشنهاد می شود در این مورد هرچه بیشتر مطالعه کنید و تمام تلاشتان را برای بالا بردن اعتماد به نفستان به کار بگیرید. برادر عزیز ،استعدادهای خود را هر چه بیش‏تر بشناسید، شناخت استعدادها و قابلیت‏هاى خویش مى‏تواند در کسب اعتماد به نفس مفید واقع شود و انسان را از دام نومیدى رها سازد. بدین منظور، استعدادها و توانمندى‏هاى مختلف علمى، ورزشى، هنرى، کلامى و... خویش را یادداشت کنید و هر روز آن را براى خود بخوانید.خود را باور کنید، همان طور که خود بزرگ بینى از آفات شناخت‌ِخود است، خودکم بینى و خود کوچک بینى نیز انسان را از شناخت گنجینه‏هاى درونى‌اش باز مى‏دارد. با اندکى تفکر و جست و جو در گذشته خود در مى‏یابید، کارهاى موفقیت‏آمیز بسیار داشته‏اید و فرد مفیدى هستید. در شایستگى خویش تردید نکنید و خود را با صفات خوب تفسیر کرده، در انجام کارها توانا بدانید. هرگز خود یا موفقیت‏هاتان را با دیگران مقایسه نکنید. همواره به رقابت با خویش بپردازید؛ زیرا هر کس از شرایط و امکانات خاص خود برخوردار است. از هدف های کوچک و متوسط شروع کنید،یکی از علل شکست های مکرر افراد که منجر به احساس خودکم بینی و از دست دادن اعتماد به نفس می شود، در نظر گرفتن هدف های بزرگ و دست نیافتنی است. برای این که به خودباوری و اعتماد به نفس برسید، لازم است ابتدا از هدف کوچکتر شروع کنید تا با دست یافتن به هدف و چشیدن طعم موفقیت، اعتماد به نفس و احساس خودارزشمندی در شما تقویت شود.برنامه‌ریزی کنید و منظم باشید، علت آنکه بسیاری از افراد به مرور زمان اعتماد به نفس خود را از دست می‌دهند و دائم خود را با «افکار خود سرکوبگر» سرزنش می‌کنند فقدان برنامه‌ریزی یا بی‌انضباطی در اجراء برنامه‌هاست. این افراد نمی‌توانند از زمان که همچون گنجی ارزشمند در اختیارشان قرار دارد به درستی استفاده کنند. در نتیجه این «زمان» است که آنها را با خود به هر سویی می‌برد. در ارتباط خود با دیگران ، ارتباط‌های غیر کلامی گاهی از کلام و سخن ، باور پذیرترند.از زبان جسم و تن، قاطعانه بهره بگیرید،لحن استوار و قاطعانه صدا اگر با بدن شُل و افتاده همراه باشد، پیام دوگانه‌ای را به کسی که با او در ارتباط هستید، مخابره می‌کند؛ به‌گونه‌ای که طرف مقابل، پیام شما را نامطمئن ارزیابی می‌کند. حالت بدن، یا پیام شما را تقویت و یا از قدرت آن می‌کاهد. افزون بر تماس چشمی و لحن صدا، حالت ستون فقرات و حالت سر، احساس شما را دربارة پیامی که مخابره می‌کنید نشان می‌دهند. توصیه می‌کنیم که بدنی راست و قائم داشته باشید و وزن بدنتان را به طور یکسان روی دو پای خود تقسیم کنید. بهتر است مرکز ثقل شما، روی پاهایتان باشد.اعتماد به نفس در ظاهر و تظاهر به آن به مرور بر روی طرز فکر شما نیز تاثیر میگذارد . تا مى‏توانید به خود متکى باشید و به آنچه هستید و دارید، اکتفا کنید تا اعتماد به نفس بیش‏تر به دست آورید. توجه داشته باشید که افرادی که پیوسته به یاد خدا هستند و به عظمت او ایمان دارند، نه هرگز از بیم تحقیر و سرزنش دیگران عرصه را خالی می‌کنند و نه هیچگاه به کبر و خود بزرگ بینی دچار می‌شوند. هر کاری را بر اساس احساس وظیفه و تکلیف انجام می‌دهند. برای آنها پرداختن به کار با نیت الهی، مهمتر از نتیجه آن است. نه از شکست مایوس می‌شوند و نه از پیروزی سرمست می‌گردند. بنابراین مهم‏ترین اصل در کسب اعتماد به نفس، ارتباط با خداوند ونیایش با او است. وقتى بتوانید حضور در محضر خالق هستى و کمال مطلق را احساس و به او تکیه و اعتماد کنید و بزرگى‏اش را دریابید و به او بپیوندید، به بزرگى شخصیت خویش واقف خواهید شد.زیرا وقتی تمام تلاشتان رضایت یک نفر(خداوند) باشد دیگر نگران رضایت و عدم رضایت دیگران نخواهید بود. بنابراین، در نمازها حضور قلب بیش‏تر پیدا کنید و خود را با ذات اقدس الهى مرتبط بدانید، با او سخن بگویید و درد دل کنید و از او کمک بخواهید. برای مطالعه بیشتر در خصوص کودک درون ؛ کتاب ماندن در وضعیت آخر، اثر: تام آ. هریس است که آن هم توسط اسماعیل فصیح به فارسی ترجمه شده است ،را پیشنهاد میدهیم . این کتاب تحلیل رفتار متقابل را از دیدگاهی مورد بررسی قرار می‌دهد.«من خوبم و تو خوبی. اما احساس خوبی ندارم!». این مفهومی است که کتاب با آن آغاز می‌شود. کتاب به واقعیتهای مختلفی در حوزه احساس انسانی میپردازد. اینکه احساسات برای هر فردی منحصر به فرد است. اگر چه ما از واژه‌ها برای بیان آنها استفاده می‌کنیم اما معنای «غم» برای من، ممکن است با معنای «غم» برای تو متفاوت باشد. ریختن احساسات در قالب کلمات،‌ مانند تلاش برای تبدیل یک نقاشی بزرگ، به یک قطعه‌ی موسیقی است. اگر چه چنین کاری، قابل تصور است، اما باید به خاطر داشته باشیم که بخشی از اطلاعات و داده‌ها در این میانه به دست فراموشی سپرده می‌شوند.تام هریس در «ماندن در وضعیت آخر» به ما یادآوری می‌کنند که احساسها نه «خوب» هستند و نه «بد». آنها فقط واقعی هستند. همین. تنها راه تغییر احساسات، شناخت منشا آنها و واقعیت پشت آنهاست. هریس، هر نوع رفتاری را که از انسان سر میزند، نوعی افشاگری میداند. چیزی که باعث می‌شود نگرش و احساس ما،‌ برای دیگران آشکار شده یا لااقل نشانه‌هایی از آنها پدیدار شود.گفتگوی درونی، مفهوم دیگری است که در کتاب ماندن در وضعیت آخر، مورد توجه قرار می‌گیرد و به مثالهای مختلفی از آن اشاره می‌شود.کتاب با فرایند ردیابی احساسات ادامه پیدا می‌کند و کمک می‌کند که احساسات خود را در رابطه با خود و دیگران، بهتر مدیریت و کنترل کنیم.
باآرزوی موفقیت و پیشرفت روز افزون برای شما